هم اتاق. هم حجره: دوستی، هم وثاقی ازآن وی که بر او عاشق بودی به آهنگ وی بنزد وی آمد. (تاریخ بیهقی). مهدی امت تویی زآنکه به معنی تورا عزت دین هم وثاق عصمت حق یار غار. خاقانی. ای معبّر مژده ای فرما که دوشم آفتاب در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود. حافظ
هم اتاق. هم حجره: دوستی، هم وثاقی ازآن ِ وی که بر او عاشق بودی به آهنگ وی بنزد وی آمد. (تاریخ بیهقی). مهدی امت تویی زآنکه به معنی تورا عزت دین هم وثاق عصمت حق یار غار. خاقانی. ای معبّر مژده ای فرما که دوشم آفتاب در شکرخواب صبوحی هم وثاق افتاده بود. حافظ
متفق. هم عهد. هم پیمان. (یادداشت مؤلف) : پرویز هم از پدر بگریخت و به آذربایجان رفت و با مرزبانان آنجا هم اتفاق شد. (ابن بلخی). با ملوک طوایف هم اتفاق و هم عهد شد. (ابن بلخی)
متفق. هم عهد. هم پیمان. (یادداشت مؤلف) : پرویز هم از پدر بگریخت و به آذربایجان رفت و با مرزبانان آنجا هم اتفاق شد. (ابن بلخی). با ملوک طوایف هم اتفاق و هم عهد شد. (ابن بلخی)
دهی از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 40 هزارگزی باختر فلاورجان و در کنارۀ جنوبی زاینده رود واقع است. کوهستانی و معتدل است و 395 تن سکنه دارد. آبش از قنات و زاینده رود. محصولش غلات، برنج و پنبه. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان کرباسبافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)
دهی از دهستان آیدغمش بخش فلاورجان شهرستان اصفهان که در 40 هزارگزی باختر فلاورجان و در کنارۀ جنوبی زاینده رود واقع است. کوهستانی و معتدل است و 395 تن سکنه دارد. آبش از قنات و زاینده رود. محصولش غلات، برنج و پنبه. شغل اهالی زراعت و صنایع دستی زنان کرباسبافی و راهش مالرو است. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10)